هدیه.............

رو بخار پنجره عکس تورونقاشی کردم
یادم افتاد که تو گفتی میرمو زود بر میگردم
حالا ازروزی که رفتی شیشه ها غبار گرفته
درو دیوار اتاقم رنگ انتظار گرفته
هنوزم به دوری تو دل من عادت نکرده
یه صداییه توگوشم که میگه اون بر میگرده
ازهمون وقتی که رفتی پشت هم بارون میباره
اخه این بارونا بدجور تورو یاد من میاره
واسه من جدایی از تو مثل قهر شب با ماهه
لااقل کاش میدونستی یکی اینجا چشم براهه
روی دیوارا نوشتم واسه من عزیزترینه
به خدا دیدن چشمات آرزوی آخرینه
آخرین خواهش قلبم از خدا فقط همینه
چشمای منتظر من دوباره تورو ببینه